فائزه تمیمی
دانشآموختۀ بیوتکنولوژی
عضو هیئتمدیره
متخصص گفتوگوی حرفهای
زمانی که نوجوان بودم، این درد که چرا نمیتوانیم با هم صحبت و با هم فکر کنیم و همدیگر را بهخوبی درک کنیم، ذهنم را حسابی درگیر کرده بود. بهدنبال راهی برای یافتن پاسخ این پرسش، سراغ کتابخانهها و دورهها و فیلمهای آموزشیِ فراوانی رفتم که هرکدام دریچهای جدید به ذهنم باز کردند. در یکی از همین کلاسها، شنیدن این عبارت که گفتوگو فضایی ایجاد میکند تا همدیگر را بهدور از تحمیل، بهتر درک کنیم، وجودم را با خودش قلاب کرد.
بیشتر که کنجکاو شدم، متوجه شدم که گفتوگو تمرین و صبوری میخواهد تا آن درکی که به دنبالش هستم، اتفاق بیفتد. فهمیدم زیستِ گفتوگویی یک انتخاب است و لازم است هربار به خودم یادآوری کنم که با این انتخاب چه مسئولیتهایی بر دوشم است. در کارگاهها و دورههای گفتوگو شرکت کردم و اندیشههای نظریهپردازان گفتوگو را مطالعه کردم.
هرچه بیشتر با گفتوگو آشنا شدم و بیشتر تمرینش کردم، بهتدریج بر روند افکارم آگاهتر شدم، کاهش سرعت فکر و دیدن روند افکارم کمک کرد که بتوانم فاصلۀ نیت و باورها و رفتارم را کمتر کنم. متوجه شدم که محدودیتهای انسانی و شتابزدگی دنیای امروز وقتی دستبهدست هم میدهند، خروجیاش شتابزدگی افکار و رفتار و درک نکردنها، سبقت گرفتنها و پس زدن و سرکوب دیگری و حتی خودمان است.
هنوز هم در مسیر فراگیری و ممارست هستم، چراکه گفتوگو راهی بیپایان است. حالا که پاسخ برخی از پرسشهایم را گرفتهام و آموزههای گفتوگویی کمک کرده تا خودم و دیگران را بهتر درک کنم و به این باور برسم که تا آشتیِ درونی حاصل نشود، تلاشهایمان برای درک همدیگر بهسختی حاصل میشود، تصمیم گرفتهام اینجا باشم؛ ترویج گفتوگو حرفهام باشد. چرا که دوست دارم آنچه را با گفتوگو تجربه کردم، دیگران هم تجربه کنند؛ با خودشان بیشتر آشتی کنند که حاصلش آشتیِ جمعی است. سرنوشت ما از هم جدا نیست و تا با خود در صلح نباشیم، صلح با دیگری حاصل نمیشود.